باد پاییزی

آخی یادش بخیر این وبلاگو ایجاد کردم تا حال و روزای خوشمو توش ثبت کنم والان که اومدم سراغش حدودا یک ساله که بهش سر نزدم 🤔 فک کنم نوشتن برام سخته اما همیشه دوس داشتم بنویسم... 

ماه محرمه و عزاداری برای امام غریب و مظلوم و عطشان کربلا ، این روزا بیشتر حس میکنم که چقد دورم از اصل خویش چقد تو زندگی دنیوی غرق شدم که از معنویات بدورم یادم رفته کی ام و بحر کجا دویده ام ؟؟؟

تلنگر خیلی خوووبه یعنی یکی حواسش بهت هست کاش حواسمون باشه...

واما از هرچه بگذریم سخن عشق 😍 خوشتر است

ان شاءالله به یاری خدا بعد ایام محرم و صفر میریم خونه ی بخت و دوران نامزدی تموم بشه لطفا 👫

واستا دنیا من اومدم :)

و امروز روزِ منه
دوس دارم زندگی رو ، دوس دارم زندگی رو
اگه آسون یا سخت
.
.
.
.

رفاقت

دیروز با ح جیم رفته بودیم دکتر تغذیه وقت برگشتن گفت:متوجه شدی همه بهمون نگاه میکردن گفتم خوب چون ما خیلی بهم میایم خیلی باهم راحتیم و خیلی باهم شادیم . من خودم همیشه وقتی یه زوج شاد رو میبینم که باهم خیلی راحتن مثل دوتا دوست باهم رفتار میکنن لذت میبرم . و یکی از صحبت های تو مراسم خواستگاریم با ح جیم در مورد همین موضوع بود ،رفیق بودن زن و شوهر باهم و اتفاقا دقیقا همین هم بینمون شکل گرفته .

حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم

نگاهم که می کنی دست و پایم را گم می کنم و چشمانم رو ازت قایم ، این از عالی هم عالی تره که تکیه گاه زندگیت همونی باشه که همیشه دوست داشتی باشه  ، همان یک نفری که می شه با اون از همه چی همان طور حرف زد که با خودت حرف میزنی ...


حاضری غایب شوی در جان من ؟

تو مرا جان و جهانی

دلم یهویی خیلی تنگشه.خوابم نمی بره و همش جلو چشامه ... داره میخوابه و بهش میگم دلم تنگ شده و میگه من که پیشتم اما من چشام خیس میشه و اصلا درک نمیکنم وقتی دلم تنگ میشه هیچی آرومم نمیکنه جزاینکه ساعت ها تو آغوشش باشم. 

روزای شیر تو شیر

خوب من چکار کنم که وقتی مافوق آدم بهت دستور میده باید بری جلسه آموزشی یه شهر دیگه ،آخه من مقصرم که جناب باهام سرد بشه که نباید میرفتی با این پات و من بهت اجازه نداده بودم و دوس ندارم کارتو به خانوادت ترجیح بدی ...

اما باید زودتر بهش خبر میدادم اینو قبول دارم ...

تموم شو لطفا

حالم خوب نیست این روزا که جسمی اوضاع مناسبی ندارم، گچ پامو باز کردم و پماد درمانی رو شروع کردم تا از شر این ورم قوزک پا و دردای گاه و بیگاهش خلاص شم و بتونم رو پام وایسم و تموم شه این خونه نشینیای لعنتی و برگردم به وزن ایده الم ...

وقتی اون برخورد رو میبینم می خوام بزارم برم یه جای دور تنهای تنها ..

زودتر خوب شو

وقتی منتظر یاری و پات پیچ بخوره و گچ بگیری و خونه نشین بشی و بهونه گیر بشی... دلم برا روزمره هام تنگ شده 😔

همدم

کنارم هستی و اما ، دلم تنگ میشه هر لحظه

خودت میدونی عادت نیست ، فقط دوست داشتن محضه

کنارم هستی و بازم ، بهونه هامو می گیرم

میگم وای چقدر سرده ، میام دستاتو می گیرم

دیگه وقتی آهنگ همدم از معین رو گوش میدم با خودم نمیگم ، کنار یار باشی و دلتنگی ؟!

دیگه درک میکنم شاعر این کارو که همچین حس نابی رو بارها تجربه کردم ...

روزها وشب ها و تک تک لحظه هاتون پر از بوی یار ^_^

اولین ها

روزت مبارک جانم

ممنونم ازت برای همه ی آرامشی که کنارت دارم 

بهترین رفیق این روزام مرسی که هستی ❤

پ ن : به نیمه ی گمشده اعتقاد دارین !؟